عروسییییییی
سلام عشقم هفته پیش همراه بابایی و مامان پروین و بابا حسین رفتیم تهران جمعه بعد از ظهر عروسی دختر عموم دعوت بودیم ما هم پنج شنبه بعد از ظهر راه افتادیم خیلی خوب بودی توی راه اصلا اذیت نکردی .همش ازم میپرسیدی مامان کی میرسیم خونه دایی من دلم واسه دایی تنگ شده شب رسیدیم خونه دایی تو هم کلی خوشحال شدی که دایی رو دیدی فردا صبح بعد از صبحانه بردمت حموم .بعد هم من رفتم آرایشگاه تو هم پیش بابایی موندی عاشق ماشین جدید دایی شده بودی میگفتی دایی با سیکس تری (X3)بریم عمو وعمه مامان اومده بودند خونه دایی و تو هم خیلی خوب برخورد کردی اصلا خجالت نکشیدی کلی تو دلم ذوقت رو کردم . بعد...
نویسنده :
مامان رومینا
22:14